سلام دوستان شبتون بخیر
گفتنش برام سخته ولی الان واقعا همین دعا رو دارم...امیدم فقط کمک شماست.
دانشگاه خوبی درس میخونم رشته مهندسی شیمی...نقاشیم خوبه...حداقل فکر میکنم استعداد دارم...قیافم خوبه نمیدونم چرا در مورد قیافم دارم میگم ولی میخوام اطلاعت کامل بدم!
آدم درونگراییم....گاهی فکر میکنم خیلی بیش از حد...همیشه ناراحت و عصبیم، بیشتر بخاطر رفتار بقیه باهام...واقعیتش تا حالا هیچکس دوستم نداشته....خودم فکر میکنم به این دلیله که عصبی و یا گاهی حسودم...شایدم اغلب!
تازگیا یک آدم منفی شدم...منی که قبلا شاد بودم...الان دو قدم راهو نمیتونی باهام بیای از بس فکرم حول هر چیز منفی میگرده...
از امید چیزی نگو برام...الان مرور میکنم خاطراتمو...که چون این جوری بودم کسی طرفم نیومد و آره خودمو انگار کشتم...هر زنی نیاز داره که دوستش داشته باشن...نگاش کنن...تحسینش کنن.
حالم خوب نیس چون هیچوقت زن نبودم انگار...اصلن کسی هم نبود که بیاد بگه فلانی داری چکار میکنی تو یه زنی ...
دوستم که نداشتن اینجور شد...به خودم اومدم دیدم ای داد بیداد خودمم خودمو دوس ندارم.
خب شرایط خونوادگیم طوریه که نیاز دارم ازدواج کنم...اتاق ندارم...تصورشو بکن که چقدر سخته هم با این سن هم با این روحیات جایی نداشته باشی برای خودت، وسایلت...
لطفن کمکم کنید که بفهمم کیم...بفهمم یه زن چجوریه...به خود رسیدن چه طوریه وقتی هیشکیو نداری که ببینتت...گوش بهت بده...
۲۳ سالمه